سید خراسانی

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سید خراسانی خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

*** سرزمینی است که ملائک در آن

سجده می کنند و برای بوسه

زدن بر خاکش از هم سبقت میگیرند.

 

شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت ، شلمچه ، آینه ایست که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن می درخشد. و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت میوزد.

شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است . شلمچه شهر شهود و شهادت است . شلمچه مثنوی بلندایثار است و فرودگاه عشق و عروجگاه دل . صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشکهای عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز می تپد و خون غیرت و مردانگی را در رگهای این دیار می دواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه می کند. زمین خاکی شلمچه ، زیباتر از آبی آسمان است چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی است که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.

آری ! شلمچه شاهنامه بلند شهادت است ، دیوان عاشقی است ، شعرهای سرخ ، با واژه های خون ، به وزن عشق و قافیه هایی از جنس قلب پاره پاره عاشقی و در قالب غزل عشق و مثنوی بلند شهادت » ، دیوانی که شکسته دلان عارف با قلم استخوان و مرکب خون و با خط شکسته عروج نوشتند و این صفحه طلایی تاریخ ایران اسلامی را با خون دل تهذیب شده شان تذهیب کردند. آری ! شلمچه کتاب است ، خواندنی ترین کتاب حماسه . شلمچه آسمان است سرشار از ستاره های سرخ .شلمچه بهار است لبریز از گلهای محمدی ،شلمچه دریاست ، مواج از موجهای عاشقی .

شلمچه بازار است ، بازار عشقبازی و جانبازی ، شلمچه تابلو است تابلوی حماسه و عرفان که بر تارک تاریخ ایران اسلامی می درخشد. جایگاه اهل زیارت است نه اهل زر ، زیارتگاه دلدادگانی که خود زائرانی بودند که در نیمه راه سفر عاشقی پرپر شدند و به مولای عشق پیوستند و زیباترین حدیث بندگی را با بندبند وجودشان و با قطره قطره خونشان نوشتند. یعقوبهای بی قراری که برای رسیدن به یوسف زیبای شهادت بی قراری می کردند و زلیخای دنیای نتوانست آنها را مفتون خویش کند. آنان که هنوز از دشمن نفس خویش رها نشده اند و دلشان در تصرف شیطان است چگونه می توانند قدر مجاهدانی را بدانند که در کوله پشتی دلشان جز عشق و ایثار نبود. آنان باید بدانند که شلمچه و شهیدانش و شاهدان و شائقان و مشتاقانش خورشید بی غروبند ، چرا که عاشورا و عاشورائیان آفتاب آسمان عشقند که هیچ ابر آلوده و تاریک یزیدی نمی تواند جلوی تابش آنها را بگیرد.

سلام ای سرزمین شلمچه

سلام بر تو ای قرار بی قراران ، ای جائیکه نه چندان دور نردبان معراج و ترقی بودی .

سلام بر تو ای نقطه تلاقی عرش با فرش .

سلام بر آن نیمه شب هایت ،

سلام بر آن فضای عارفانه و عاشقانه ای که شب زنده دارانت با ترنم زیبا و ملکوتی الهی العفو ، می آفریدند.

سلام بر نماز شب هایی که در سنگرهای آسمانی تو آغاز میشد و در بهشت خاتمه می یافت.

و باز سلام بر تو ای شلمچه ، ای جبهه عاشقان ، ای تمامیت عرشیان ،

شلمچه تو مانند موج خاموش و درهم شکسته می مانی .

به ساغری که که خالی از شهد لقاء و بند نام شهادت شده است .

به دریایی که در بستر خویش آرام خفته است .

شلمچه جزر و مَدّت کجا رفت ؟

هر گاه بسیجیها در تو نیستند موج شرارهایت در درون تو فرو رفته است

شلمچه جا دارد امروز چفیه ام را بر سر بکشم و اشک حسرت از چشمان ملتهبم جاری کنم و فریاد بکشم...

من جا مانده ام...



[ دوشنبه 90/12/22 ] [ 8:41 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

 

انسان‏، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه که تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی که آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.

 

پیدایش جشن نوروز

 

جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.

در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : «آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».

 

روایت های اسلامی درباره نوروز

 

آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.

و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.

 

جشن نوروز

 

 

 

جشن نوروز دست کم یک یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یک ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست کم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم کهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تکانی یاد کرد.

 

پنجه خمسه مسترقه

 

بنابر سالنمای کهن ایران هر یک از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجک، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت که در هیچ یک از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یک روز قرارداد، برگزار می شد.

 

میر نوروزی

 

از جمله آیین های این جشن 5 روزه، که در شمار روزهای سال و ماه و کار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاکم و امیری انتخاب می کردند که رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می کرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می کند که با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می کرد و چیزی می گرفت. و هم اوست که حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حکومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.

از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان کسانی را که در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و گذر وخیابان می بینیم که با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می کنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاکم پنج روزه » است که تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».



[ دوشنبه 90/12/22 ] [ 8:39 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

" پنجگاه نوروزی "

ایرانیان در عصر باستان دو گاه شمار بزرگ داشتند و یکی هفت ماه گرما و یکی پنج ماه سرد سال و ایرانیان دو جشن بزرگ را برگزار می کردند که جشن نخست در ابتدای بهار و آغاز گرما شدن زمین و جشن دوم در مهرماه و مهرگان بوده است.

جشن های ایرانیان همواره آیین نیایش پرودگار بوده و این آیین ها به نوعی شکرگزاری برای فراوانی نعمت ها می باشد به گونه ای که در جشن " تیر" یا جشن " آب پاشیدن " نیز برکت کشاورزی نعمت خداوندگار به انسانها ذکر می شود.
در جشن نخست که" نوروز " و سرآغاز بهار طبیعت و رستاخیز زمین می باشد، مردم از پنج روز پیش از آغاز سال نو اقدام به برگزاری آیین های ویژه فرارسیدن نوروز می کردند و برپایی "عید اموات " (فرهور) یکی از مهمترین جشن های نوروز باستان بوده که در برخی از مناطق کشور در ایام نوروز هنوز رایج می باشد.
در این عید که پیش از آغاز تحویل سال نو برگزار می شود، مردم پنج روز پیش از فرارسیدن بهار طبیعت با سبزه و گل و شیرینی به زیارت اهل قبور خود می رفته اند و برای درگذشتگان خاک طلب مغرت می کردند.
در جشن فرهور ، ایرانیان بر این باور بودند که در پنج روز پایانی سال اموات و درگذشتگان شان از آسمان به روی زمین می آمدند، به همین جهت مردم اقدام به خانه تکانی می کردند.
جشن خاته تکانی که به نوعی از آن با نام های " درچین " و "ورچین " نیز یاد شده مردم با آیین خاص، خود را برای فرارسیدن بهار آماده می کرده و این بیانگر اعتقاد مردم به جهان آخرت می باشد.
در پنجگاه نوروزی پیش از فراسیدن نوروز و بهار طبعیت، " نوروزخوانی" و به صدا درآوردن کوس و طبل و شیپور و گرفتن نوروزیه و برافراشتن علم نوروزی از دیگر آیین های نوروز در ایران بوده و نوروزی خوانی در ایران با یک ریتم آهنگین همراه بود،که چاووش خوانان با خواندن " بهار آمد بهار آمد " مژده فرا رسیدن عید را می دانند و عیدانه می گرفتند.
زنان خانه پس از خانه تکانی و برپایی"مهمانی درگذشتگان " (جشن فرهور) و کشت سبزه از گندم و دیگر حبوبات ، اقدام به برپایی جشن هفت سینی یا هفت چینی می کردند.
فراهم کردن سینی های هفت گانه در پنجگاه نوروز نیز از دیگر آداب پیش از فرارسیدن نوروز بوده و در این آیین که عدد هفت برای ایرانیان بسیار تقدس دارد، هفت طبق یا سینی از میان سکه،سرکه،سمنو،سیب، سنجد، سوهان، سنبل ، سبزه ، سپستان ، سنگک ،سیاه دانه و سماق را که هرکدام از آنها نمادی از زندگی ، آرامش ، ثروت ، عشق ، جاودانگی ، برکت کشاورزی و شوری بود، را به همراه قرآن ، ماهی ، آیینه و شانه بر سفره های خود می گذاشتند.
استفاده از تخم مرغ در سفره های هفت سین نیز به منزله پایداری کره زمین و کهکشان ها بوده است و پس از چیدن سفره هفت سین که به صورت آیین خاص و با حضور بزرگان قوم برپا می شد، هفت قلم آجیل و خشکبار نیز در کنار سفره هفت سین چیده می شد.
در این پنجگاه نوروزی حضور مردانی سیاه چهره و سرخ جامه به نام " حاجی فیروز" نیز مرسوم می شود و حاجی فیروز نمادی از دادخواهی "سیاووش " بوده، که لباس سرخ آن حاکی از خون نابحق ریخته سیاووس و چهره او نیز حضور سیاووش از عالم ماوراالطبیعه را در اذهان تداعی می کرده است.
در این آیین حاجی فیروز با خواندن اشعار به مردم شادی را هدیه می کرد و مردم را برای کار کشت و زرع فرا می خواند.
آیین "میر نوروزی " نیز هشداری برای حاکمان بود،که ظلم و ستم را به مردم روا ندارند، چرا که پس از ایام نوروز میرنوروزی در صورت زورگویی به مردم ، مورد تعرض و کتک خوردن قرار می گرفت.
یکی از مورخ و پزوهشگران تاریخ باستان می گوید: پرداختن به جشن فرهور در پنج روز پیش از فرارسیدن نوروز در نقش برجسته های آپادانا نیز وجود دارد که پارسیان برای مردگان خود هدایای می برده اند و به درگاه خداوند نیایش می کردند.
دکتر " مهشید مهری " در گفت وگو با ایرنا افزود: در این جشن پنجگاه،ایرانیان به درگذشگان
خاک احترام می گذاشتند و نوروز را نیایش پرودگار می دانستند و آن غلبه بر نفس خویش می پنداشته که برای رسیدن به بهار خداوند پاک و منزه می شده اند.
از سنتهای نوروزی در ایران می توان به اسب دوانی،چوگان، کشتی گرفتن، پوشیدن لباس رنگی، حنابندان عید، حلوای عید ،آرایش و آذین منزل و اهل خانه،آزادسازی زندانیان، دادورزی و عدالت ، نیکوکاری و هدیه دادن اشاره کرد.
در فرهنگ ایرانی اسلامی نوروز اساس خلقت خداوندگار است و ایرانیان معتقدند، خداوند انسان را در نوروز خلق کرده و به همین جهت این روز را گرامی می دارند.
در فرهنگ ایرانی اسلامی، ایرانیان معتقدند خداوند جهان را در شش روز خلق کرد، به همین علت در روز هفتم که نوروز است، شکرانه خلقت خداوند را با برپایی نماز به جایی می آورند



[ دوشنبه 90/12/22 ] [ 8:35 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

ببخشید اگه دیر به دیر سر میزنم.بدجور سرم شلوغه

 

محبت دوستان



[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 3:38 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

::
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه