سید خراسانی

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سید خراسانی خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

*بسم رب الشهدا و الصدیقین*

سلام آقای احمدی نژاد!

 سال 84 به یکباره آمدی و ما سال ها بود از همه چیز ناامید شده بودیم، در ناصیه ی شما اعتقاد راسخ به اسلام، انقلاب و ولایت روزنه ای از امید را د دلمان روشن کرد. فکرش را بکن؛ بعد از هشت سال حاکمیت اصلاح طلبان، مجلس ششم، کارگزاران، کوی دانشگاه، روزنامه های زنجیره ای، تحقیر حزب الله، آبروریزی های پی در پی بین المللی، فشار به ولایت و... حالا کسی آمده که به هیچ کس بدهکار نیست...دست آقا را می بوسد...کت و شلوار نمی پوشد...می گوید نوکر محرومین است...تکبر ندارد...اهل زد و بند نیست... ما به همین راحتی ها شیفته می شویم... اصلاً این عادت آدم هاست که از دیدن خوبی ها زود ذوق می کنند...فألهمها فجورها و تقواها.......

 

چهار سال فحش خوردیم و دفاع کردیم. نوشتیم. گفتیم. فریاد زدیم. از این سخنرانی به آن سخنرانی، شده بودیم سخنگوی شما. دیگر گوشت هم گران می شد به من زنگ می زدند! چه برسد به کردان...به مشائی...به... کاش بودی سر کلاس های آخر ترم که دانشجوهای دانشگاه هنر می پرسیدند به چه کسی رأی می دهی و من که پاسخ می دادم با تعجب نگاهم می کردند و حرفهایی میزدند! راستش دست آقا را دیدیم که روی سر شماست و لبخندش را که راضی است. سخنان دوم شهریور پارسالش همه ی شک و تردیدهایمان را گرفت و ما را کرد یکپارچه سرباز برای دفاع و حمایت از شما... نه از تو که از ولایت، از علی.

 

ذوق و شوقمان در روزهای منتهی به انتخابات صد چندان شد. مصلّی امام خمینی(ره) را که دیدی؟ چند صد هزار نفر مشتاق: دانشجو، بسیجی، کارگر، بدحجاب، پدر شهید، همه بودند. چقدر گریه کردم وقتی که مادر شهید صیاد شیرازی برای تو دعا میکرد و رضازاده که فریاد می زد یا ابالفضل. مطمئن بودم اینبار هم برنده ای. مگر میشود که برنده نباشی؟ آنهمه عشق و اشتیاق که مردم محروم و نجیبمان در سفرهای استانی به پایت ریخته بودند مایه ی دلگرمی مان بود. ومن مطئن بودم که تعداد روستائیان و محرومانی که در این 4 سال به اعتقاد راسخت به خدمت مطمئن شده اند خیلی بیشتر از تهران نشین های خوش نشین و سبز پوش است.

 

به تو رأی دادیم. و تا قیام قیامت از رأیم دفاع خواهم کرد. رأی دادم چون چهره ی نفاق را در جبهه ی طرف رقیبت دیده بودم و دندان های هار کینه توزانی را که برای دریدن جامه ی ولایت بهم فشرده شده بودند. رأیم را پس نخواهم گرفت. فرزندان روح الله آموخته اند در هر زمانی به تکلیفشان عمل کنند و تکلیف ما ، بدون هیچ تردیدی، رأی دادن به تو بود که خط امام و انقلاب را احیا کرده بودی و پس از سال ها آبروریزی دوباره در جهان آبرومندمان کرده بودی.

آقای احمدی نژاد!

طعم خوش پیروزی گفتمان امام در وانفسای نفس پرستی های پس از انتخابات، زهرمان شد. مردیم از دلواپسی برای انقلاب و مریض شدیم از خون دل خوردن. در نماز جمعه با آقایمان گریستیم...در تنهایی مسببانش را لعنت کردیم و شبها پای اخبارهای خارجی دندان هایمان از دروغ ها و هتاکی ها بهم می سابیدیم. 

شده بودیم مرغ سر کنده...آش نخورده و دهن سوخته...از دوست و رفیق فراری و از خودمان حتی متواری که این بزرگان ریش سفید و استخوان ترکانده ی انقلاب چرا ساکت اند و آقا چرا اینقدر تنهاست.

 

بیانیه پشت بیانیه، دروغ پشت دروغ، تهمت سر تهمت، و فاصله ها روز بروز بیشتر و بیشتر. دلخوشیمان این بود که دولت اسلامی خواهد آمد و این تو بمیری ها نه از آن تو بمیری های گذشته است. هر وقت در جر و بحث های دانشجویی درباره برخی اعضای کابینه مورد سوال قرار می گرفتم می گفتم: «دست دولت اسلامی خالی است. ما باید نیرو تربیت کنیم. قرار نیست که مثل تکنوکرات ها عمل کنیم. انشاءالله کابینه دهم کابینه ای مطلوبتر خواهد بود» و امید داشتم کسانی چون الهام و باقری لنکرانی و فتاح و محسنی اژه ای بازهم پیدا شوند...بالاخره قرار بود رویش داشته باشیم...ساده زیست، خلاق و پرکار، ولایی...

 

ماجرای تعلل شما را در عزل مشائی که یادتان هست؟ این اولین باری بود که هیچ پاسخی برای توجیه شما پیدا نکردم و سرافکنده شدم. دیگر برای رجانیوز و روزنامه ایران یادداشت ننوشتم...وبلاگم را آپ نکردم... سخنرانی هم نرفتم...بعدتر ها چیزهای جدیدتری هم رخ داد. برایم پیغام آوردند که برخی اساتید اخلاق گفته اند برای شما دعا کنیم! یعنی کار به اینجا کشیده است؟!

 

آقای احمدی نژاد! 

 

شنیده های پشت پرده را نمی گویم...بگذار پشت پرده بماند. ولی بدان زیر تیغ سوال های رفقا درمانده مان کردی. سرمان را نمی توانیم بالا بیاوریم. کابینه ی جدید را که معرفی کردی بهت زده شدیم. نه از آمدن جدیدها –مبارکشان باشد- بلکه از رفتن کسانی که مایه ی امیدواریمان بودند. بسلامتی معاون اولتان را هم که دیروز پریروز منصوب کردید. برایتان اسفند دود خواهم کرد... و آرزوهای بلندبالایم را برای نظام اسلامی در آن خواهم ریخت.

 

در بازار مکّاره ی تهمت ها و هتاکی ها به حضرت آقا منتظر بودیم تا مهره های شطرنج تو بازی را عوض کند. آنوقت سرمان را بالا بگیریم و بگوییم دلیل حمایت آقا این بود. ولی تو هر روز دردی بر دردهایمان افزودی. بالاخره رئیس جمهوری...اختیار دار کابینه ات که هستی...از قدیم گفته اند صلاح مملکت خویش خسروان دانند. الان هم خود دانی ولی از ما خداحافظ!
خداحافظ آقای رئیس جمهور!

 

 و حرف آخر حدیث شریف نبوی باشد که آقای احمدی نژاد:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

((اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله)) 

از فراست مؤمن بترسید که او با نور خدا می نگرد.

سنن ترمذی ، کتاب تفسیر القرآن ، ح 3052

 



[ چهارشنبه 92/5/16 ] [ 12:40 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه