... در اوج روضه ، خوب دلش را که غم گرفت وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت بازاین چه شورش است که در جان واژه هاست شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت...
[ سه شنبه 90/9/1 ] [ 11:8 عصر ] [ سید امین افضلی ]