سید خراسانی

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سید خراسانی خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن

                                       گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن
گفتم به نام نامیت هر دم بنازم

                                       گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم
گفتم که دیدار تو باشد آرزویم

                                       گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن

                                       گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن

                                       گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن

                                       گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
                                       گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان

                                       گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن

                                       گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم  ز هجران تو قلبی تنگ دارم

                                       گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن

                                       گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان

                                       گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن

                                       گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم

                                       گفتا که روز وصل را در انتظارم



[ دوشنبه 90/8/9 ] [ 8:40 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

دل نوشته به امام زمان

در قرآن داریم یعقوب برای یوسف گریه میکرد.
یعقوب پیغمبر می دونست که یوسفش کجاست، می دونست سالمه، می دونست که توی کاخه، می دونست و گریه می کرد. ما که نمیدونیم یوسف فاطمه کجاست، چقدر باید گریه کنیم؟ با این اوصاف ما که باید بیشتر از یعقوب گریه کنیم!
کی آدرس مهدی عج را بلده؟ کجاست پسر فاطمه؟ ءاَبِرَضوی؟ ءاَم ذی طُوی؟ کجایی آقای من؟ عَزیزٌ عَلَیَّ اَن اَرَی الخَلقَ و لا تُری؟ حجت بن الحسن، سخته برای من که همه را ببینم و تو را نبینم.

گریه هاتون را برای مهدی بکنید؛ اشکهاتون را برای پسر فاطمه بریزید؛ مهدی غریبه، مظلومه؛ برای یوسف زهرا ناله کنید، اشکهاتون را بیمه ی مهدی کنید؛
قرآن داره با مثال یوسف و یعقوب یاد ما میده. یکی از وظایف ما اینه که گریه هامون بیمه پسر فاطمه بشه. امام زمان میگه اگه تو یاد من باشی من هم یاد تو هستم. اگه تو برای فرج من دعا کنی منم برای سلامتی تو دعا میکنم.
 
اگه یکی از من بپرسه از حسین غریب تر کیه؟ میگم از امام حسین غریب تر مهدی زهراست؛ دلیل هم دارم، حسین سید الشهداست، درست، به مظلومیت شهیدش کردند، درست، اما امام حسین یه ابوالفضل داشت، عباس امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین یه علی اکبر داشت، علی اکبر امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین قاسم داشت، جعفر داشت، عون داشت، حجت بن الحسن کی را داره؟ دل امام زمان به کی خوشه؟
آیا دل امام زمان به من شما خوشه؟ ؛ آیا واقعا من و شما برای امام زمان، جای ابوالفضل هستیم؟
؛ استدلال دوم: از پیامبر تا تولد امام زمان 255 سال طول کشید؛ وتا اول امامت حضرت مهدی 260 سال. 13 تا معصوم مظلومیتشون 260 سال طول کشیده. اما امام زمان به تنهایی 1170 ساله که غریبه.
خداییش امام زمان از امام حسین غریب تر نیست؟ هیچ کسی دیگه سراغ امام زمان را می گیره؟ کسی دیگه به فکر امام زمان هست؟
یه کم فکر کن ببین از دیشب تا حالا، تو این 24 ساعته گذشته، چند بار به فکر امام زمانت بودی؟ آقا کجایی؟ چه میکنی؟ آیا از من راضی هستی؟ امام زمان دلش را خوشه من و شما بکنه؟
از پیغام امام زمان خبر دارید؟ در ماه مبارک رمضان پارسال! یکی از علما تو جمکران خدمت امام زمان رسید
–با 2 واسطه نقل میکنم- امام زمان علیه السلام، روز 13 ماه مبارک رمضان، توی مسجد جمکران، میگفت: دیدم چشمهای مهدی فاطمه کوچیک شده، زیر چشمهای امام زمان کبوده، گفتم: آقا چرا به این روز افتادید؟ فرمود: "
از بس که شیعه هام گناه میکنن و من را اذیتم می کنند، من از دست شیعه هام به این روز افتادم، من از سنی ها توقع ندارم، من از بهایی ها و زردشتی ها و یهودی ها و مسیحی ها و ... توقع ندارم، اما از بچه شیعه های خودم توقع دارم، شماها که معتقدید که امام زمان هست و یابن الحسن میگید، چرا گناه می کنید؟
شما چرا چشماتون آلوده شده؟
شما چرا شکمهاتون پر از حرام شده؟
شما چرا ربا خوار و نزول خوار شدید؟
شما چرا آبروی منه امام زمان را توی دنیا می برید؟"

امام زمان از دست من و تو دلش خونه! سنی ها و بهایی ها و ... که کاری با حجت بن الحسن ندارن.
امام زمان فرموده مردم گناه می کنن و من شب تا صبح گریه می کنم و میگم خدایا ببخشش، این گریه کن حسینه، این مشکی پوش حسین منه، این برای مادر کتک خورده ام گریه کرده، به خاطر گریه هاش خدایا ببخشش، من مرتب باید واسطه بشم تا عذاب برای شما نیاد.

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 90/8/8 ] [ 1:45 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

روایتی از حضور سرزده رهبر معظم انقلاب در منزل خانواده شهیدان رضوان‌مدنی
نذر فرزند شهید برای دیدن آقا و اشک‌های شوقی که امانش نمی‌دهند

خبرگزاری فارس: حشمت‌الله طراح موشک بوده و به خاطر همین تخصصش هم «ممنوع الجبهه». اما در جریان عملیات مرصاد طاقت نمی‌آورد: «دشمن تا کرمانشاه اومده. من چرا باید زنده بمانم؟»

خبرگزاری فارس: نذر فرزند شهید برای دیدن آقا و اشک‌های شوقی که امانش نمی‌دهند

به گزارش خبرگزاری فارس،پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، روایتی از حضور سرزده رهبر معظم انقلاب در منزل خانواده شهیدان رضوان‌مدنی در شب هشتم از سفر به کرمانشاه با عنوان «به دنبال مزار شهدای شما گشتم» و به قلم محمد تقی خرسندی به شرح زیر منتشر کرد:

«بدو! تقی بدو!» بدون این که فکر کنم می‌دوم. «بدو» در سفرهای رهبری معنی مشخصی دارد. یعنی که رهبر سرزده به منزل شهیدی می‌روند. یعنی یکی از ضبط‌ها باطری‌اش نیست و دیگری، خودش. یعنی یکی بدود دنبال ضبط صوت، یکی بدود دنبال خرید باطری و خودم هم دنبال دفترچه و خودکار. یعنی مسوول صوت در بازار در حال تولید گزارش است و باید از وسط راه همراهمان شود . «بدو» یعنی قبل از رسیدن باطری و ضبط، با همان ضبط نیم‌باطری حرکت کنیم؛ و در نهایت، «بدو» یعنی که بازدید آقا از خانه اول تمام شده و ما باید خودمان را به خانه دوم برسانیم. خانه شهیدان رضوان‌مدنی.

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 90/8/8 ] [ 12:8 صبح ] [ سید امین افضلی ]

نظر

مقام معظم رهبری:
اگر انحرافی در حرکت انقلاب و نظام دیده شود،بسیج در مقابل آن خواهد ایستاد

خبرگزاری فارس: مقام معظم رهبری در سومین روز از سفر به استان کرمانشاه در دیدار هزاران نفر از بسیجیان تاکید کردند: ملت ایران با همین روحیه بسیجی قله‌های اقتدار جهانی را فتح خواهد کرد.

خبرگزاری فارس: اگر انحرافی در حرکت انقلاب و نظام دیده شود،بسیج در مقابل آن خواهد ایستاد

به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای در سومین روز از سفر به استان کرمانشاه صبح امروز با هزاران نفر از بسیجیان سرافراز و دلاور این استان دیدار کردند. دیداری که سرشار از عشق و دلدادگی بسیجی به انقلاب و ولایت بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار به تبیین خاستگاه بسیج و ویژگی های منحصر به فرد آن، به عنوان یکی از ابتکارهای ماندگار و معجزه آسای امام راحل(ره) و همچنین نیاز همه عرصه های کشور به روحیه بسیجی برای ادامه مسیر حرکت پیشرفت نظام اسلامی و مقابله با چالش ها، پرداختند و تأکید کردند: روحیه بسیجی باید روز به روز در همه ارکان و بخش های مختلف کشور گسترش و تعمیق یابد و ملت ایران به لطف خداوند با همین روحیه بسیجی قله های اقتدار جهانی را فتح خواهند کرد.

ادامه مطلب...

[ یکشنبه 90/8/8 ] [ 12:4 صبح ] [ سید امین افضلی ]

نظر

ابوالفضل کاظمی با شروع فعالیت‌ ضدانقلاب در کردستان، همراه شهید قاسم دهباشی و شهید محمد بروجردی به کردستان رفت. آنان به گروه شهید چمران در درگیری‌های سنندج و پاوه پیوستند و بعد از آن در گروه «دستمال ‌سرخ‌ها» با شهید اصغر وصالی همکاری داشتند. 
او همچنین در فعالیت‌های انقلابی شرکت داشته و عضو کمیته استقبال از امام‌ خمینی (ره) در زمان ورود ایشان به کشور بوده است. 
ابوالفضل کاظمی تا پایان جنگ تحمیلی در جبهه‌ها حضور داشت و بار‌ها در عملیات مختلف مجروح شد. وی سال 1365 فرماندهی گردان میثم لشکر 27 محمد‌رسول‌ الله (ص) را برعهده گرفت و همراه شهید اصغر ارسنجانی در عملیات‌های کربلای 5 و 8 حضوری فعال داشتند. 
به گزارش «شفاف»؛ ماجرای «برهنه سینه زدن» گردان میثمی‌ها جلوی هاشمی رفسنجانی از روایات خواندنی کتاب کوچه نقاش‌ها است که خاطرات دفاع مقدس کاظمی در آن نقل شده است. 
***
چند لحظه بعد، محمد کوثری، آقای هاشمی و احمد پاریاب که محافظ آقای هاشمی بود، آمدند. همگی با صلوات از جا برخاستیم. علیرضا نوری گفت: (آقا سید، اگر می‌شه محمود نوحه‌اش رو اول بخونه، وقتی آقای هاشمی خواست صحبت کنه، دیگه سر و صدا نباشه.) گفتم: اولا محمود چهار روزه از بیمارستان آمده، حال نداره. ثانیا آقای هاشمی چی می‌خواد بگه؟! اگر گیر بدی محمود نمی‌خونه‌ها؟!) گفت: (باشه آقا هرچی شما بگی.)
یک صندلی گذاشتند، آقای هاشمی نشست. یک میز چوبی کوچک هم گذاشتند جلویش. حاج محمود رفت پیش آقای هاشمی و بهش گفت: (این‌ها بچه‌های کادر لشکر تهران هستند. شما غیر از اینکه نماینده امام هستید، امام جمعه تهران هم هستید؛ باید خصوصی یک بار به لشکر بیاید و بچه‌ها را ببینید.) دوباره همه صلوات فرستادند تا آقای هاشمی صحبت کند.
یکدفعه من بی‌هوا گفتم: (خوب برادرا، روز شهادته و آقای ژولیده هم تازه از بیمارستان آمده. هر کس دوست داره حاج محمود بخونه یک صلوات بفرسته.) بچه‌ها، صلوات بلندی فرستادند و حاج محمود رفت پشت میکروفن. محمود شعری را خواند که داوود عابدی همیشه با خودش زمزمه می‌کرد: 
اگر از کوی تو‌ای دوست برانند/ مرا بازآیم به خدا گرچه نخوانند مرا /شدم‌ای دوست سگ قافله? عشاقت/ به امیدی که به کوی تو رسانند مرا /آن قدر بر در میخانه بکوبم سر خویش //تا که از باده عشقت بچشانند مرا /شعر محمود مجلس را گرفت. بعد هم یک روضه خواند و دعا کرد.
 

ادامه مطلب...

[ شنبه 90/8/7 ] [ 11:36 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه