عشق چیست؟ عاشق کیست؟ نشونش چیه؟ | |
سوال تکراری است درسته؟ اگر با شنیدن این سوال ضربان قلبت تندتر شده بدون اون چیزی که الان در قلب تو است؛ همون عشقه. به همین دلیله که تندتر میزنه. ما از زمان تولد با این مفهوم سروکار داریم ولی اغلب خودم نمیدونیم. میدونی چرا؟ جوابش خیلی روشنه. چون عشق یک مفهوم کلیه! ولی ما اون رو به عشق زن و مرد محدود کردیم. به خاطر همینه که با این واژه وقتی آشنا میشویم که هیجان جوانی به سراغمون میآید. اما واقعاً عشق چیه که دنیا با قدرتش زیر و زبر میشه؟ ![]() |
عشق از چی تشکیل شده؟
اگه بخواهیم خیلی اون رو ساده ولی جامع بگیم. عشق یعنی از خود گذشتن تا به معشوق
رسیدن. همه چیزهایی که پیرامونون میبینیم به نوعی مثل این تعریف میشوند. عشق هم
مثل همه مفاهیم عرفان، مراتب مختلفی داره. کمترین اون عشق به موجودات و بالاترین
اون عشق به معبوده. هرقدر درصد عشق به معبود تو دوست داشتن ما بیشتر باشه میزان
دووم و موندگاری اون بالاتره. بذار سادهتر بگم. هممون میدونیم که روح خدا تو وجود
ماست که تو بدن خاکی ما اسیر شده. در نتیجه هرقدر که عشقمون رنگ خدایی داشته باشه
بیشتر دوم میآره ولی عشقایی که این ویژگیها رو ندارن دوم چندانی هم ندارن. یک
مثال میتونه کمکمون کنه. صداقت، اخلاق، گذشت، ادب و خیلی مفاهیم دیگه که تو روحمون
خوب تعریف شدند، از مواد تشکیل دهنده عشق هستند. ولی چیزای دیگهای هم تو وجود ما
هست که از روح خدایی نیستند بلکه از شیطان و نفس به روح ما تحمیل میشن. مثل غرور،
دروغ، خودخواهی، بیادبی و ....
هر قدر که مفاهیمی مثل صداقت، اخلاق و ... تو عشقمون بیشتر باشه پایداری اون هم
بالاتره. اما هر قدر دروغ، خودخواهی و این جور چیزا بیشتر باشه پایداریش هم کمتره.
مجنون رو که یادتون نرفته. میدونید چرا هنوز بیستون مونده؟ چون مجنون تو عشقش
اخلاق، گذشت و خیلی چیزای دیگه دخالت داده بود. اونا بودند که باعث ماندگاریش شدند.
نمونه دیگش شهدا هستند. اونا هم برای رسیدن به معشوقشون جونشون رو هم دادند. توی
عشق اونا هم اگه دقت کنی گذشت، ایمان، اخلاق، ادب و احترام و ... موج میزنه.
فهمیدن این مطلب خیلی سخت نیست. کافیست بری سراغ وصیتنامه هاشون. تو وصیتنامه
شهدا از این جور مفاهیم موج میزنه.
نشونه عشق چیه؟
یک راه ساده فهمیدن نشونه عشق اینه که دقت کنی ببینی چقدر خودت رو میبینی و چقدر
معشوقت رو؟ چقدر به نظر خودت اهمیت میدی و چقدر نظر معشوقت رو؟ چقدر به حرفهای
خودت گوش میدی و چقدر به حرف معشوقت؟ چقدر حاضری برای خودت خرج کنی و چقدر برای
معشوقت خرج میکنی؟ به طور خلاصه نسبت بین خود و معشوق میزان عشق رو تعیین میکنه.
مولانا میگه «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند.» میدونی یعنی چی؟ یعنی اینکه
آدمی تو اون جایگاه دیگه خودش رو نمیبینه، خواستههاش رو نمیبینه، نظراتش رو
نمیبینه. اون چیزی رو میبینه که معشوقش میخواد. تا حالا دقت کردی بعضی از مواقع
که خیلی به همسرت عشق میورزی. یک احساس عجیبی به وجود میآد. احساس میکنی همسرت
بخشی از وجود توست که از تو جدا شده. تازه این یک عشق زمینی است که کمی مشخصههای
عشق الهی باهاش قاطی شده.
دوام عشق
عشق تو بعضی خصوصیتها مثل آتیشه. برای اینکه آتیش پایدار بمونه و زیاد بشه و در
ضمن گرماش بیشتر بشه. باید توش بدمی. عشق هم همین طوریه. برای اینکه عشق بتونه گرمی
بده و دووم داشته باشه باید براش هزینه کنی. هرچیزی رو هم نمیتونی براش هزینه کنی.
فقط چیزایی رو باید هزینه کنی که از جنس اون باشند. مثل اخلاق، گذشت، ادب، احترام،
فداکاری و... زن و مرد هم اگه میخوان عشقشون پایدار بمونه باید برای عشقشون هزینه
کنند. اگر سری به دادگاهها بزنی و یا پای صحبت اونایی که طلاق گرفتتند بشینی
میبینی اونا به جای اینکه برای عشقشون هزینه کنند برای خودشون هزینه میکردند خوب
معلومه که ته مانده عشقشون هم یه روزی تموم میشه.
عشق چه جوری خرج میشه؟
مگه عشق هم خرج میشه؟ بله که خرج میشه. باز هم مثال آتیش رو بزنم. آتیشی که ما
توش میدمیدیم؛ خونه عشق رو گرم میکرده یعنی انرژیش صرف گرم کردن خونه میشده.
وقتی توش هیزم نریزی این آتیش انقدر به خونه گرما میده تا تموم میشه. تو زندگی زن
و مرد هم همین طوریه. وقتی که دوتاشون برای عشقشون هزینه میکنند. یک سرمایه مشترک
براشون به وجود میآد. وقتی که زن احساساتی میشه و حرفهای تندی میزنه. مرد داره
از اون سرمایه خرج میکنه به خاطر همینه که سکوت میکنه و حرفهای بدی نمیزنه.
وقتی که مرد نمیتونه بعضی چیزهای مورد نیاز زن رو بخره. زن داره از اون سرمایه خرج
میکنه به خاطر همینه که گذشت میکنه و هیچی نمیگه. مرد وقتی که زنش غذای نیمه
سوخته همسرش رو میخوره داره از سرمایه مشترکشون خرج میکنه به خاطر همینه که سر
زنش غر نمیزنه. وقتی یکی از اونا مریض میشه و اون یکی شبها براش پرستاری میکنه
باز هم داره از سرمایه مشترک هزینه میکنه.
خوب خیلی ساده است اگر این سرمایه که از اول زندگی جمع شده، تقویت نشه یک روز تموم
میشه اون وقته که زن و مرد نسبت به هم بیتفاوت میشن. دیگه بود و نبودشون برای هم
تفاوتی نمیکنه. اینجاست که اگر نفرتشون با غرور و خودخواهی و دروغ و چیزهای بد
تقویت نشه زندگیشون همین طوری ادامه پیدا میکنه ولی در غیر اینصورت دیر یا زود هر
کی میره دنبال یک نفر دیگه.
تو عشق به معبود هم همین طوریه. وقتی که چیزهایی که خدا دوست داره برایش انجام بدیم
وقتی که کارهایی که دوست نداره کنار بگذاریم. سرمایه عشق هم روز به روز زیاد میشه.
خدا هم جایگاهمون رو پیش خودش بالا میبره. از اون طرف وقتی که تو زندگی میخواد
راهمون کج بشه نمیزاره. وقتی که شیطان تو کمینه کمکمون میکنه. وقتی که زندگی تو
پرتگاه سقوطه دستمون رو میگیره. اگه میخواهیم این رابطه ادامه داشته باشه. باید
برای عشقمون خرج کنیم.
یه چیزی رو میدونی. خدا برای عشقش خیلی خرج میکنه. برای بندههاش غذا، نور و
سلامتی و رفاه و بینهایت نعمت میفرسته تازه میگه من برای دیدن بندهام و صحبت با
اون لحظه شماری میکنم اون چون خداست عشق به بندهاش پایداره. ولی ما چی؟ ما چقدر
برایه عشق خدایمون خرج میکنیم؟ برای خم شدن جلوی خدا(نماز) هزار تا توجیه شیطانی
میآریم تا این کار رو نکنیم ولی برای یک پول ناقابل جلوی بنده خدا تا کمر دلا
میشیم. تازه نماز خوندن سرمایه عشق رو زیاد میکنه ولی خم شدن جلوی بنده خدا
سرمایه رو کم میکنه.
عاشق چی بشیم؟
خدا لوازم اصلی رو تو وجودم گذاشته فقط باید کمی عقل به کار ببنیدیم و بدونیم که
کجا باید اون رو فعال کنیم و کجا باید براش هزینه کنیم. آدما وقتی که عقل را که از
مهمترین لوازم یک عشق خوب است رو نادیده میگیرن. عاشق چیزایی میشن که ارزشش رو
نداره. سرمایشون رو صرف چیزی میکنند که به جای بالا بردنشون اونا رو پایین میبره.
به طور خلاصه هر چیزی که به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم راه ما رو در رسیدن به خدا
هموارتر کنه ارزش عاشق شدن رو داره در غیراینصورت تنها ثمره اون تلف شدن زندگیه.
یکی از مثالهاش ازدواجه. ازدواج مهمترین نهاد مشترک در نزد خداست. پس کسی که
ازدواج میکنه در همون مسیر رسیدن به خدا گام بر میداره. حالا اگر ازدواجش با
استفاده از مفاهیم عشق خدایی عجین بشه سرعت رسیدن به خدا خیلی سریعتر میشه و
باالعکس.
این مسئله رو میشه در تموم عرصههای زندگی تعمیم داد. کافیه کمی براش وقت بزاریم و
روش فکر کنیم. مثلا کسی که از خونه میآد بیرون تا برای زن و بچهاش روزی حلال
بیاره و یا میآد بیرون تا به مردم خدمت کنه. میتونه عاشق کارش باشه و براش هزینه
کنه. چرا؟ چون کارش اونو تو رسیدن به خدا خیلی جلو میاندازه. یا مثلا کسی که یک
خانواده بیسرپرست و یا یتیم رو سرپرستی میکنه و یا کارهای خیر میکنه؛ ارزش داره
عاشق عملش بشه. چون عملش اون رو تو رسیدن به خدا کمک میکنه. کسی که شبها بیدار
میمونه تا با خدا راز و نیاز کنه و براش نماز بخونه، کسی که قرآن میخونه تا ببینه
خدا ازش چی میخواد ارزش داره که عاشق عملش بشه چرا؟ چون همون کاری رو میکنه که
معشوقش دوست داره.
فقط همین یک جمله: دنیا پستتر از اینه که عاشق چیزی بشیم که یک روز فنا میشه.
[ یکشنبه 90/8/1 ] [ 11:35 عصر ] [ سید امین افضلی ]