فکر گناه تا به عمل حرامى منجر نشود، حرام نیست؛ ولى باید در نظر داشت که شیطان با همین انحرافات کوچک، انسان را به تباهى مىکشاند. فکر گناه، گناه نیست؛ ولى ممکن است زمینه گناه را فراهم سازد و موجب سلب توفیق گردد؛ چنان که دود چیزى را نمىسوزاند ولى در و دیوار را سیاه مىکند. کنترل فکر، راههاى متعددى دارد؛ ولى با نخستین گام، همه چیز، درست نمىشود. کسى که مىخواهد زمام افکار خویش را در دست بگیرد، باید با تمام توان به خودسازى روى آورد و با جدیت، این راه را دنبال کند؛ تا کم کم به هدف نزدیک گردد. بخشى از راههاى کنترل فکر، عبارتند از:
1.راه دل و عشق
ذهن و فکر انسان، همواره متوجه چیزى است که به آن عشق مىورزد؛ چنان که عاشق، آنى از فکر معشوقش بیرون نمىرود. این که ما همیشه در نمازهاى خود به یاد دیگر مسائل مىافتیم، به جهت تعلق نفس به آنها و عدم آشنایى با محبوب حقیقى است؛ ولى عاشق دلباخته خدا، در همه حال، به یاد خداست؛ چنان که گویا همیشه در نماز است. بنابراین، باید دل را از تعلق به دیگر چیزها پالایش کرد و منزلگه عشق ربوبى ساخت؛ تا اندیشه نیز بدان سو متوجه شود.2. ضبط قوه خیال
پرنده لجام گسیخته خیال، هر دم بر سر شاخسارى مىنشیند. از این رو، افکار انسان غیرمهذب، قرار و آرام ندارند. اگر آدمى با دقت در کنترل خیال بکوشد، یعنى همواره از آن مراقبت کند و هر گاه به این سو و آن سو گریخت، بلافاصله آن را به امور شریف متوجه گرداند، خیال، کم کم رام و مطیع مىگردد و به کنترل در مىآید.3.انس دادن ذهن
با داشتن یک برنامه منظم و پیوسته، مىتوان ذهن را به سمتى خاص جهت داد. داشتن برنامههاى منظم روزانه دعا و قرآن، مطالعه کتابهایى پیرامون اخلاق، معاد، خداشناسى، عواقب گناه و حداقل روزى یک ساعت شرکت منظم و پیوسته در مجالس دینى، در این مسیر، سودمند است.4. کنترل حواس
گرچه ذهن انسان این توانایى را دارد که حتى بدون استفاده از حواس ظاهرى، افکارى را تولید کند، ولى اغلب آن چیزهایى که در مورد آنها فکر مىکنیم، دادههاى حواس ظاهرى است. از این رو، باید مجارى ورودى ذهن را که همان حواس ظاهرى است، کنترل کرد؛ یعنى چشم، گوش، زبان، دست و... را کنترل کرد. قرآن در این باره مىفرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا؛ و هرگز نسبت به آنچه علم و اطمینان ندارى، دنبال مکن که (در پیشگاه حکم خدا) چشم و گوش و دل، همه مسئولند».1 بنابراین، یکى از مهمترین راههاى کنترل فکر، کنترل حواس ظاهرى است.5. ریشه فکر گناه در نیازهاى غریزى انسان است.
براى اینکه بتوانید از دست این فکرها خلاص شوید، لازم است ازدواج کنید. هیچ درمانى مانند ازدواج، شما را از این افکار خلاص نمىکند.
براى آگاهى بیشتر به کتابهاى زیر مراجعه کنید.
الف. فلسفه اخلاق، شهید مطهرى.
ب. فلسفه اخلاق، استاد مصباح یزدى.
ج. آداب الصلوه یا پرواز در ملکوت امام خمینى.
د. مراحل اخلاق در قرآن ، آیت الله جوادى آملى.
بسیارى از انسانها به طور معمول، اتفاقات و حوادث روز گذشته را که به آنها فکر مىکردند، شب در خواب مىببیند. این که انسان خواب ببیند که عمل خلافى انجام مىدهد، گناه نیست؛ ولى حکایت از این مىکند که افکارى بر او حاکم است و باید کوشش کند تا در بیدارى، اندیشهاش را اصلاح کند و فکر گناه را از ذهنش پاک کند. در حالات حاج شیخ عبدالکریم حائرى، مؤسس حوزه علمیه قم نقل شده که وى مىفرموده: «من اگر در خواب هم نامحرمى را ببینم، چشمم را مىبندم».2
براى این که انسان به این حالت برسد، باید کوشش کند تا تقوا و پرهیزگارى براى او ملکه شود؛ به طورى که حتى در عالم خواب هم کارى بر خلاف تقوا انجام ندهد.
فکر گناه، اگر ادامه پیدا کند، از خواب به بیدارى هم کشیده مىشود و آثارش، دامنگیر انسان مىشود.
کنترل ذهن از دیدگاه حجه السلام آقا تهرانی:
خاستگاه سخن استوار ، تأمل در گفتار است و کسی محکم سخن می گوید که بر باورهای خود اصرار می ورزد و آن که باورهایش سست است ، در سخن گفتن هم ضعیف خواهد بود. امیر مؤمنان (علیه السلام) راه کار سخن به جا و درست را کم سخن گفتن شمرده است: «هر گاه حرف زدن کم شود ، درست گفتن زیاد شود و هرگاه جواب دادن افزایش یابد ، درست گفتن پنهان می شود».
کسی که می خواهد اراده اش را تقویت کند و ذهن خود را مدیریت نماید ، شایسته است در انتخاب سخن و مخاطب دقت کند. سخن نیکو را برگزیند و برای مخاطبی که ارزش دارد انرا بیان کند. سعدی در حکایت زیبایی گفته است: نادان را به از خامُش نیست و اگر این مصلحت بدانستی نادان نبودی. در همین داستان ، حکایت آموزگاری که به حیوان ، ادبیات عرب تعلیم می داد را بیان می کند. چنین حکایت هایی بیانگر آن است که آدمی بیش از آن که در اندیشه یاد دادن باشد باید به آموختن بیاندیشد. راه کار کنترل زبان ، لب فروبستن ار کلام نیست ، بلکه باید از زیاده گویی پرهیز کرد. کسانی که از زیاده گویی و بیهوده گویی پرهیز می کنند ، بر خرد و اندیشه خود می افزایند و بدینسان توانایی مدیریت ذهن را می یابند. علی (علیه السلام) در سخنی فرمود: «هر که از بیهوده لب فروبند رأیش با همه عقل ها برابری کند».
یکی از رذایل اخلاقی که زمینه ساز گناهان می شود «فضول الکلام» یعنی سخن زائد و بی معناست. به دیگر سخن در جایی که می توان با سه کلمه مفهوم کلام را فهماند نباید از چهار کلمه استفاده کرد. تأکیدات فراوان بر پرهیز از زیاده گویی ، بیانگر اهمیّت مراقبت از گفتار است. پاره ای دیگر از روایات ، انسان را از سخن گفتن پیرامون آنچه برایش کاملاً مشخص نیست ، نهی کرده است. از جمله در روایت از امیر مؤمنان (علیه السلام) می خوانیم: «دَعِ القولَ فیما لاتعرف و الخطاب فیما لم تکلّف» ؛ بنابراین اگر انسان تلاش کند تا سخن خود را مختصر ، به جا و پر محتوا بیان کند ، بی تردید هر گونه سخنی را بر زبان نمی آورد. مجموعه ویژگی هایی که تاکنون گفته شد ، در سخن زیبا و کوتاهی از امام (علیه السلام) فراهم آمده است: «خیر الکلام ما دَلَّ وَ جَلَّ وَ قَلَّ وَ لَم یُمَلِّ» ؛ بهترین سخن آن است که رسا ، پر محتوی و اندک باشد و خستگی نیاورد.
[ پنج شنبه 90/8/19 ] [ 4:55 صبح ] [ سید امین افضلی ]