سیماى حضرت فاطمه علیهاالسلام در روز قیامت
چهره مقدس و ملکـوتى فاطمه زهرا علیهاالسلام در تاریخ اسلام آنقدر تابناک و روشـن است که چنـدان به تحقیق و بـررسـى نیاز نـدارد، اما با تـوجه به ایام شهادت آن بزرگوار شایسته است اندکى درباره فضایل حضـرتـش گفتگـو کنیـم. بـر ایـن اسـاس، به سـراغ روایات نـورانـى معصـومان علیهم السلام مـىرویـم تا بـا مقام و جایگاه آن حضـرت در قیامت آشنا شویم.
کیفیت برانگیخته شدن
برانگیخته شـدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناک آینـده بشر است، زمانى که معصـومین علیهمالسلام همـواره بدان می اندیشند و گاه از خوف آن بیهوش می شدند. فاطمه صلوات الله علیها نیز چنیـن بود و بیشتر به آن زمان مـیاندیشید.
فکر زنده شدن، عریان بـودن انسانها در قیامت، عرضه شـدن به محضـر عدل الهى و... او را در انـدوه فـرو مـىبـرد. امیـرمـومنـان علـى علیه السلام مـی فـرمـایند:
"روزى پیامبر خـدا صلی الله علیه و آله بـر فاطمه علیهاالسلام وارد شـد و او را انـدوهناک یـافت. فـرمـود: دختـرم! چـرا انـدوهگینى؟
فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: پدر جان! یاد قیامت و برهنه محشـور شدن مردم در آن روز، رنجم می دهد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمـود: آرى دخترم! آن روز، روز بزرگـى است. اما جبرئیل از سوى خداوند برایم خبر آورد مـن اولین کسى هستم که برانگیخته می شـوم. سپس ابراهیـم و آنگاه همسرت على بـن ابیطالب. پـس از آن، خـداونـد جبـرئیل را همـراه هفتاد هزار فـرشته به سـوى تـو می فرستد. وى هفت گنبد از نـور بر فراز آرامگاهت برقرار می سازد.
آنگـاه اسـرافیل لبـاسهاى بهشتـى بـرایت مـی آورد و تـو آنها را مـی پـوشـى. فـرشته دیگرى به نام زوقائیل مرکبـى از نـور بـرایت می آورد که مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تـو بر آن مرکب سـوار می شـوى و زوقائیل آن را هدایت مـی کنـد. در ایـن حال هفتاد هزار فرشته با پرچمهاى تسبیح پیشاپیـش تـو راه می روند.
اندکـى که رفتـى، هفتاد هزار حـورالعیـن در حالى که شادمانند و دیدارت را به یکـدیگر بشارت می دهند، به استقبالت مـی شتابند. به دست هر یک از حـوریان منقلـى از نـور است که بـوى عود از آن بـرمی خیزد... آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت حرکت مـی کنند.
هنگامـى که به همان انـدازه از آرامگاهت دور شـدى، مریـم دختـر عمران همراه هفتاد هزار حـورالعیـن به استقبالت مـی آید و بر تـو سلام می گـوید. آنها سمت چپت قرار می گیرند و همراهت حرکت می کنند. آنگـاه مادرت خـدیجه، اولیـن زنـى که به خـدا و رسـول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته که پرچمهاى تکبیر در دست دارنـد، به استقبالت می آیند. وقتـى به جمع انسانها نزدیک شدى، حـواء با هفتاد هزار حـورالعیـن به همراه آسیه دختر مزاحـم نزدت می آید و با تـو رهسپار مـی شـود.
حضـور فاطمه در میان مردم
فاطمه جان، هنگامى که به وسط جمعیت حاضـر در قیامت مـی رسى، کسـى از زیر عرش پـروردگار به گـونهاى که تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد مـی زنـد: چشمها را فـرو پوشانید و نظرها را پایین افکنید تا صـدیقه فـاطمه، دخت پیـامبـر صلی الله و علیه و آله و همـراهـانـش عبـور کننـد.
پـس در آن هنگـام هیچ کـس جز ابـراهیـم خلیل الـرحمان و علـى بـن ابـى طـالب علیهماالسلام و... به تـو نگـاه نمـی کنند.
جابربـن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبر خدا صلى الله و علیه و آله این حضور را چنین توصیف می کند:
روز قیامت دختـرم فاطمه بـر مرکبـى از مـرکبهاى بهشت وارد عرصه محشر مـی شـود. مهار آن مرکب از مرواریـد درخشان، چهار پایـش از زمرد سبز، دنبالهاش از مشک بهشتى و چشمانـش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد که بیرون آن از درونـش و درون آن از بیرونـش نمایان است. فضاى داخل آن گنبـد انـوار عفـو الهى و خارج آن پرتـو رحمت خـدایـى است. بر فرازش تاجـى از نـور دیـده مـی شـود که هفتاد پایه از در و یاقـوت دارد که هماننـد ستارگان درخشان نور می افشانند.
در هر یک از دو سمت راست و چپ آن مرکب هفتاد هزار فرشته به چشـم مـی خـورد. جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صـداى بلند نـدا می کند: نگاه خود فراسوى خویش گیرید و نظرها پایین افکنید. ایـن فـاطمه دختـر محمـد است که عبـور مـی کنـد. در ایـن هنگام، حتـى پیامبـران و انبیـا و صـدیقیـن و شهدا همگـى از ادب دیـده فـرو می گیـرند تا فاطمه صلوات الله علیها عبـور مـی کنـد و در مقابل عرش پـروردگارش قرار می گیرد.
منبرى از نور براى فاطمه علیهاالسلام
در ادامه گفتگوى پیامبر صلی الله و علیه و آله با دختر گرامی اش درباره چگـونگـى حضـور وى در عرصه قیامت، چنیـن می خـوانیـم: سپـس منبرى از نـور برایت برقرار مـی سازنـد که هفت پله دارد و بیـن هر پلهاى تا پله دیگر صفهایـى از فرشتگان قرار گرفتهانـد که در دستشان پـرچمهاى نـور است. همچنین در طرف چپ و راست منبـر حـورالعیـن صف مـی کشنـد.
آنگاه که بر بالاى منبر قرار می گیرى، جبرئیل می آید و می گـوید: اى فـاطمه! آنچه مـایلـى از خـدا بخـواه.
شکایت در دادگاه عدل الهى
اولیـن درخواست فاطمه علیهاالسلام در روز قیامت، پس از عبور از برابر خلق، شکایت از ستمگران است.
جابربـن عبـدالله انصارى از پیامبـر اکرم صلی الله علیه و آله چنیـن نقل می کنـد: هنگامـى که فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار می گیرد، خـود را از مرکب به زیر انداخته، اظهار می دارد: الهى و سیـدى، میان من و کسـى که مرا آزرده و بـر مـن ستـم روا داشته، داورى کـن. خـدایـا! بیـن مـن و قـاتل فـرزنـدم، حکـم کن...
بر اساس روایتـى دیگر، پیامبـر اکرم صلی الله علیه و آله فرمـود: دختـرم فاطمه در حالـى که پیـراهنهاى خـونیـن در دست دارد، وارد محشـر مـی شـود. پـایهاى از پـایههـاى عرش را در دست مـی گیـرد و مـی گـوید: «یا عدل، یا جبار، احکم بینى و بیـن قاتل ولدى»؛ اى خداى عادل و غالب، بیـن مـن و قـاتل فـرزنـدم داورى کـن.
قـال:« فیحکـم لابنتـى و رب الکعبه» به خـداى کعبه سـوگنـد، به شکـایت دختـرم رسیـدگـى مـی شـود و حکـم الهى صـادر مـی گـــردد.
دیدار حسن و حسین علیهماالسلام
دومین خـواسته فاطمه علیهاالسلام در روز قیامت از خداوند چنیـن است: خدایا! حسن و حسین را به من بنمایان.
در این لحظه، امام حسـن و امام حسیـن علیهماالسلام به سوى فاطمه صلوات الله علیها می روند، در حالـى که از رگهاى بریده حسیـن علیه السلام خـون فـوران مـی کنـد.
پیامبر خـدا صلی الله علیه و آله می فرماید: هنگامى که به فاطمه گفته مـی شـود وارد بهشت شو، می گـوید: هرگز وارد نمـی شـوم تا بدانـم پـس از مـن با فرزندانم چه کردند؟
به وى گفته مـی شـود: به وسط قیـامت نگـاه کـن.
پـس بدان سمت می نگرد و فرزندش حسیـن را می بیند که ایستاده و سر در بـدن نـدارد. دخت پیـامبـر صلی الله علیه و آله نـاله و فـریـاد سـر مـی دهـد.
فرشتگان نیز(با دیـدن ایـن منظره) ناله و فریاد بـرمـی آورنـد.
امام باقر علیه السلام می فرماید: هنگامى که فاطمه به در بهشت مـی رسـد، به پشت سـرش می نگرد. نـدا مـی رسـد: اى دختـر حبیب! اینک که دستـور دادهام به بهشت بروى، نگران چه هستى؟ فاطمه صلوات الله علیها جـواب می دهد: اى پـروردگار! دوست دارم در چنیـن روزى با پذیـرش شفاعتـم، مقام و منزلتم معلوم شود.ندا مـی رسـد: اى دختر حبیبـم! برگرد و به مردم بنگر و هر که در قلبـش دوستى تو یا یکى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان.
امام صادق علیه السلام می فرماید: حسیـن بـن على علیهماالسلام در حالى که سر مقدسـش را در دست دارد، مـی آیـد. فـاطمه علیهاالسلام بـا دیـدن ایـن منظره نـالهاى جانسـوز سر می دهد. در ایـن لحظه، هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده مومنى نیست مگر آن که به حال او می گرید.
در ایـن موقعیت، خداوند به خشـم آمده، به آتشـى به نام «هبهب» که هزار سال در آن دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسـودگـى در آن راه نمی یابد و هیچ اندوهى از آنجا بیرون نمی رود، دستـور مـی دهد کشندگان حسیـن بـن على را برگیر و جمع کـن... آتش به فرمان پروردگار عمل کرده، همه آنها را برمی چیند...
شفـاعت بـراى دوستان اهلبیت علیهم السلام
سـومیـن درخـواست فاطمه صلوات الله علیها در روز قیامت از پـروردگـار، شفـاعت از دوستان و پیروان اهلبیت علیهم السلام است که مـورد قبـول حق قرار مـی گیـرد و دوستـان و پیـروانـش را مـورد شفاعت قـرار مـی دهـد. امام باقر علیه السلام می فرماید: هنگامى که فاطمه به در بهشت مـی رسـد، به پشت سـرش می نگرد. نـدا مـی رسـد: اى دختـر حبیب! اینک که دستـور دادهام به بهشت بروى، نگران چه هستى؟ فاطمه صلوات الله علیها جـواب می دهد: اى پـروردگار! دوست دارم در چنیـن روزى با پذیـرش شفاعتـم، مقام و منزلتم معلوم شود.
ندا مـی رسـد: اى دختر حبیبـم! برگرد و به مردم بنگر و هر که در قلبـش دوستى تو یا یکى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان.
امام باقـر علیه السلام در روایتـى دیگـر مـی فـرمایـد: در روز قیامت بـر پیشانى هر فردى، مـومـن یا کافر نـوشته شده است. پـس به یکى از محبـان اهلبیت علیهم السلام که گنـاهـانـش زیـاد است دستـور داده می شود به جهنـم برده شود. در آن هنگام، فاطمه علیهاالسلام میان دو چشمـش را می خواند که نوشته شده است: دوستدار اهلبیت. پـس به خدا عرضه می دارد: الهى و سیدى! تـو مرا فاطمه نامیدى و دوستان و فرزندانـم را به وسیله مـن از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعدهات را زیر پا نمی نهى.
ندا مـی رسـد: فاطمه! راست گفتـى، مـن تـو را فاطمه نامیدم و به وسیله تـو، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتـش دور گردانیـدم. وعده مـن حق است و هرگز تخلف نمـی کنـم.
این که مـی بینـى دستـور دادم بندهام را به دوزخ برند، بدیـن جهت بـود که دربارهاش شفاعت کنـى و شفاعتت را بپذیـرم تا فـرشتگان، پیامبـران، رسـولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهـى یابنـد.
حال بنگر، دست هر که بر پیشانىاش «مـومـن» نـوشته شده، بگیر و به بهشت ببر.
شفاعت دوستان فاطمه از دیگران
عظمت و مقام حضـرت فاطمه صلوات الله علیها در روز قیامت چنان است که خـداونـد به خاطـر فاطمه به دوستـان آن حضـرت نیز مقام شفاعت مـی دهـد.
امام باقر علیه السلام به جابر فـرمـود: جابـر! به خـدا سـوگنـد، فاطمه علیهاالسلام با شفاعت خـود در آن روز شیعیان و دوستـانـش را از میان اهل محشـر جدا می سازد. چنان که کبـوتر دانه خـوب را از دانه بد جدا می کند.
هنگامى که شیعیان فاطمه همراه وى به در بهشت مـی رسند، خداوند در دلشان مـی افکند که به پشت سـر بنگـرند. وقتـى چنیـن کنند، نـدا مـی رسـد: دوستـان مـن! اکنـون که شفـاعت فـاطمه را در حق شمــا پذیرفتم، نگران چه هستید؟
آنان عرضه مـی دارنـد: پـروردگارا! ما نیز دوست داریـم در چنیـن روزى مقـام و منزلت مـا بـراى دیگـران آشکـار شود.
ندا می رسد: دوستانـم! برگردید و بنگرید و هر که به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نیز هـر که به خـاطـر محبت فـاطمه به شما غذا، لباس یا آب داده و یا غیبتـى را از شما دور گردانیـده، همراه خود وارد بهشت کنید.
به سوى بهشت
حضرت فاطمه علیهاالسلام، پـس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانـش و رسیدگى به شکایتـش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا، با جلال و شکـوه خاصى وارد بهشت می شـود. پیامبـر اکرم صلوات الله علیه مـی فرمایـد: روز قیامت دخترم فاطمه در حالـى که لباسهاى اهـدایـى خـداونـد را که با آب حیات آمیخته شده، پـوشیده، محشور مـی شـود و همه مردم از مشاهده ایـن کـرامت تعجب مـی کننـد.
آنگـاه لبـاسـى از لبـاسهاى بهشت بـر وى پـوشانده مـی شـود. بر هزار حله بهشتـى براى او با خط سبز چنیـن نوشته شده است: دختر پیامبر را به بهترین شکل ممکـن و کاملترین هیبت و تمامترین کرامت و بیشتریـن بهره وارد بهشت سازیـد. پـس، فـاطمه سلام الله علیها را به فـرمـان پـروردگـار در کمـال عظمت و شکـوه، در حالى که پیرامونـش هفتاد هزار کنیز قرار گرفته، به بهشت می برند.
استقبال حوریان بهشتى
رسـول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمـود: هنگامى که به در بهشت می رسـى، دوازده هزار حـوریه، که تاکنـون به ملاقات کسى نرفته و نخـواهند رفت در حالـى که مشعلهاى نـورانى به دست دارنـد و بر شترانـى از نـور که جهازهایشان از طلاى زرد و یاقـوت سـرخ و مهارهایشـان از لولو و مروارید درخشان است سـوارند، به استقبالت می شتابند.
پـس وقتى داخل بهشت شدى، بهشتیان به یکدیگر ورودت را بشارت خـواهند داد و براى شیعیانت سفرههایى از گـوهر، که بر پایههایى از نـور برقرار ساختهاند، آماده می سازند و در حالـى که هنـوز سایر مردم گـرفتـار حسـابـرسـی انـد، آنـان از غذاهـاى بهشتـى مـی خـورنـد.
اولین سخن فاطمه در بهشت
سلمـان فـارسـى از پیـامبـر اسلام صلی الله علیه و آله چنیـن روایت کرده است:
هنگامى که فاطمه داخل بهشت مـی شـود و آنچه خـداونـد برایـش مهیا کـرده، مـی بینـد، ایـن آیه را تلاوت مـی کند:
«بسـم الله الرحمـن الـرحیـم الحمـدلله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفـور شکور الذى احلنا دارالمقامه مـن فضله لایمسنا فیها نصب ولا یمسنا فیها لغوب»؛ ستـایـش و سپـاس ویژه خـدایـى است که اندوهمان را زدود. همانا پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنـده است. پروردگارى که در سایه بخشـش خود ما را به بهشت و اقامتگاه همیشگی مان فرود آورد. مـا در آن جـا بـا رنج و ملالـى رو به رو نمـی شـویم.
نـورانـى شـدن بهشت از نـور فاطمه زهرا علیهاالسلام
ابـن شهرآشوب می نویسد: در بسیارى از کتابها، از جمله کشف ثعلبى و فضائل ابـوالسعادات، در معناى ایـن آیه «لایـرون فیها شمسـا ولا زمهریـرا»؛ (و نمـی بیننـد در بهشت نه آفتـاب و نه سـرمایـى را) آوردهانـد که ابـن عبـاس گفت: چنـان که بهشتیان در بهشت هستنـد، ناگاه نورى مـی بینند که باغهاى بهشت را نـورانـى کرد.
اهل بهشت اظهار مـی دارند: خـدایا! تـو در کتابـى که بر پیامبرت فرستادى، فرمـودى:«لایرون فیها شمسا»؛ "بهشتیان در بهشت خورشیدى نخـواهند دید." نـدا مـی رسـد: ایـن، نـور آفتاب و ماه نیست، بلکه علـى و فاطمه از چیزى تعجب کرده و خندیدند و از نور آن دو، بهشت روشـن گردید.
زیارت انبیا از فاطمه زهرا سلام الله علیها در بهشت
آنگاه که همه انبیا و اولیاى خـدا وارد بهشت شـدند، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا مـی کنند. رسـول خدا صلی الله و علیه و آله به فاطمه فرمـود: هرگاه اولیاى خـدا در بهشت مستقـر گردیـدنـد، از آدم گـرفته تا سایـر انبیا همه به دیدارت می شتابند.
عنایات خداوند به فاطمه علیهاالسلام در بهشت
پروردگار منّان به فاطمه زهرا سلام الله علیها در بهشت عنایاتـى ویژه خـواهـد داشت. بخشـى از آن عنـایـات چنیـن است:
1ـ خانههاى بهشتى
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله فرمـود: هنگامى که مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم، به قصر فاطمه رسیدم. درون آن هفتاد قصر بـود که تمام در و دیـوار و طاقهایـش از دانههاى مروارید سرخ ساخته شده، همه آنها به یک شکل زینت داده شده بود.
2ـ همنشینى با پیامبر صلی الله و علیه و آله
پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمـود: یا على! تـو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین مـن هستید. سپس ایـن آیه را تلاوت فرمود: "بـرادران بـر تختهاى بهشتـى رو به روى هـم مـی نشینند."
3 ـ درجه وسیله
رسـول خدا صلی الله و علیه و آله فرمـود: فِى الجَنَّةِ دَرَجَةٌ تُدعَى الـوَسیلَةُ فَاِذَا سَاَلتُـم اللهَ فَاساَلُوا لِـىَ الوَسِیلَةَ قَالُـوا یَا رَسُـولَ اللهِ مَـن یَسکُـنُ مَعَکَ فِیها؟ قَالَ علـىً و فـاطمةُ و الحَسَـنُ و الحُسَیـنُ. در بهشت درجهاى به نام «وسیله» است. هـرگاه خـواستیـد، هنگام دعا، چیزى بـرایـم بخواهید، مقام وسیله را از خـداوند خـواستار شـوید. گفتنـد: یا رسـولالله! چه کسـانـى در ایـن درجه (مخصـوص) بـا شما همنشیـن خـواهنـد بـود؟ فـرمـود: علـى، فـاطمه، حسـن و حسین.
علامه امینـى در منقبت بیست و ششـم مـی نـویسـد:
از مناقب حضرت زهرا علیهاالسلام همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانـش در درجة الـوسیله است. آنجا پایتخت عظمت حضرت حق تبارک و تعالى است و جز پنج تـن علیهم السلام هیچ یک از انبیا و اولیا و مرسلین و صـالحـان و فـرشتگـان مقـرب کسـى بـدان راه نمـی یـابد.
4 ـ سکونت در حظیرة القدس
سیوطى در مسند مىنـویسد: «اِنَّ فاطمَةَ و علیاً و الحسـنَ و الحسیـنَ فِى حَظِیرَةِ القُدسِ فِى قُبَّةٍ بَیضَاء سَقفُها عَرشُ الرَّحمـنِ»؛ فاطمه و على و حسـن و حسیـن در جایگاهـى بهشتـى به نام «حظیرة القدس» در زیر گنبـدى سفیـد به سـرمـىبـرنـد که سقف آن عرش پـروردگـــار است.
پیامبرخدا صلی الله و علیه و آله فرمود: در قیامت، جایگاه من و على و فاطمه و حسـن و حسیـن سـرایـى زیـر عرش پـروردگار است.
نـویسنـده خصایص فاطمه، ضمـن بیانـى مفصل درباره حظیـرة القـدس، مـی نـویسـد: والاتـریـن جـایگـاههـا در بهشت حظیـرة القــدس است.
5 ـ بخشیـدن چشمه تسنیـم به فاطمه علیهاالسلام
طبرى از همام بـن ابى على چنیـن نقل می کند: به کعب الحبر گفتـم:
نظرت دربـاره شیعیـان علـى بـن ابـى طـالب علیه السلام چیست؟
گفت: اى همام! مـن اوصافشـان را در کتـاب خـدا مـی یابـم. اینان پیروان خـدا و پیامبـرش و یاران دیـن او و پیروان ولی اش شمرده می شوند.
اینان بندگان ویژه خدا و برگزیـدگان اوینـد. خـدا آنها را براى دینـش بـرگزیـد و بـراى بهشت خـویـش آفـرید.
جایگاهشان در فـردوس اعلاى بهشت است. در خیمهاى که اتاقهایـى از مروارید درخشان دارد، زندگى می کنند. آنان از مقربیـن ابرارند و سـرانجـام از جـام «رحیق مختـوم» مـی نـوشند.
رحیق مختـوم چشمهاى است که به آن «تسنیـم» گفته می شـود و هیچ کـس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهد کرد. تسنیـم، چشمهاى است که خـداونـد آن را به فـاطمه علیهاالسلام دختـر پیـامبـر صلی الله و علیه و آله و همســـــر على بن ابى طالب علیه السلام بخشید و از پاى ستـون خیمه فاطمه جارى می شود. آب آن چشمه چنـان گـواراست که به سـردى کـافـور و طعم زنجفیل و عطر مُشک شباهت دارد... .
خدایا ما را از شفاعت آن دُر گرانبها بی نصیب مگذار.
[ دوشنبه 91/2/4 ] [ 6:42 عصر ] [ سید امین افضلی ]