سید خراسانی

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سید خراسانی خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم
خبر رای دادن سید محمد خاتمی در 12 اسفند، آنچنان فضای انتخابات را به حاشیه برد، ‌که اکثر رسانه های داخلی و خارجی بخش قابل توجهی از زمان را به آن اختصاص دادند. تا اینکه برخی رسانه های خارجی ایشان را بی وفا خواندند و برخی داخلی ها هم فریب کار و...؛ و هنوز که هنوزه بسیاری از صفحات مجازی به مقالات مختلفی از این موضوع اختصاص داده شده است.

اما از هر چه که راحت بگذریم از سخن دوست نمی شود گذشت!

در آن برحه تنها سوالی که ذهنمان را می توانست مشغول کند، این بود که خاتمی مگر انتخابات را تحریم کرده بود؟!

خاتمی جز این که برای لیست دادن اصلاح طلبان، شروطی گذاشته بود، مگر چیز دیگری گفته بود؟صحبت های خاتمی در همان روزها هنوز در پایگاه های خبری وجود دارد، که گفته بودند، اگر شروط ما انجام نشود، اصلاح طلبان لیستی نمی دهند.

اما این دلیلی نمی توانست باشد، برای این که فکر کنیم، ایشان انتخابات را تحریم کرده است! علت این که رسانه های خارجی این مسئله را وارونه جلوه بدهند،‌ و بگویند خاتمی هم، انتخابات را تحریم کرده چیز واضحی است، اما از چه بنالیم که داخلی های عزیز هم؛ به دلایلی که خواهیم گفت، آب به آسیاب دشمن ریختند، و کردند آن چه نباید می کردند و گفتند آن چه نباید می گفتند و خلاف عقیده خود، دل دشمنان را شاد کردند!

برخی داخلی ها به این خاطر که خودشان چند روزی بیشتر در قطار انقلاب راحت تر لم بدهند و فقط خودشان باشند و خودشان. با این هیزم چنان سعی کردند، تنور فتنه 88 را داغ نگه دارند، تا برایشان هم نان داشته باشد و هم آب! ‌تا همچنان از قِبَلش عوایدی نصیبشان شود! ک‍ژ نظریشان تا حدی بود، که حتی بعد از شرکت خاتمی در انتخابات هم نمی خواهند بگویند، خاتمی تحریم نکرده بود، تا عوام را راحت بفریبند! اما مردم نه به خاطر خاتمی رای ندادند و نه به خاطر حرف های برخی رسانه ها رای دادند. مردم راحت توانستند، اصل نظام را با فرعیاتش تفکیک کنند و با حضور پر شور خود، به اصل نظام و در تایید رهبری نظام رای دادند، تا با مجلسی فعال، بدور از برخی مجلسیان فعلی، فرعیات نیز اصلاح شود.

اما سید محمد خاتمی بدون توجه به این گفتن ها و ... با رأیش تنها یک چیز را گفت و آن هم این بود، ما طالب اصلاح هستیم، و می خواهیم این نظام را اصلاح کنیم، نه این که اصل نظام را تغییر دهیم. سید محمد خاتمی فریاد زد که با میرحسین موسوی و کروبی فرق دارد.

خاتمی گفت، شمایی که می گویید، من فریب کارم! خودتان در شرایط مشابه جرات چنین کاری دارید؟ خاتمی گفت: شمایی که مرا بی وفا خواندید، اگر راست می گویید، شما وفا کنید و به مشی من بیایید! چرا من باید به مشی شما بیایم؟!

خاتمی با رأیش خیلی چیزها گفت اما چه کنیم، خیلی ها گوششان طوری است، که هرگز نخواهند شنید! و یا می شنوند و خودشان را به نشنیدن می زنند؟! چرا نباید اکنون که خاتمی چراغ سبز نشان داد، ما رویه خود را تغییر دهیم؟! تا چه وقت می خواهیم، دایره انقلاب را تنگ کنیم، از این نمی ترسیم که با کوچک کردنش روزی می رسد که خودمان هم در آن جای نگیریم؟!

خاتمی هر چه که بود، (سران فتنه! ضد انقلاب! ضد ولایت! و...) خاتمه داد، دوستان! شما شروع نکنید!!!


[ دوشنبه 91/1/21 ] [ 7:23 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

در کلاس درس هستم. استادی در حال حرف زدن از دبی و دانسیته و چگالی است و من گوش می دهم.این قدر گوش می دهم که در آخر گوش هایم تمام می شود.کلاس تمام می شود با دوستانم سوار بر سرویس دانشگاه می شوم .در سرویس یکی از کار در نیروگاه حرف می زند ،دیگری در مورد آمار دادن فلان دختر حرف می زند ،دیگری در مورد شجریان و بی بی سی فارسی می گوید.آن که ایستاده بود با دوستش در مورد تعداد دوست دخترانش حرف می زد و چیزهایی می گفت که اگر بخواهم بگویم بوق را به نوشته ام تزریق می کنندتا که منجر به انحراف در جامعه نشود. آن طرف تر یکی از هم رشته هایم از کنکور ارشد سخن می گفت و من باز هم گوش می دهم.

از اتوبوس پیاده شدم به سمت ایستگاه تاکسی رفتم و سوار بر تاکسی شدم.راننده تاکسی در طول مسیر از پول گاز،سهمیه بنزین ، بالارفتن قیمت کالا،کم بودن کرایه های تاکسی،توهین به برخی خواص از نوع با بصیرت و بی بصیرت،پیشرفت علم، نصب ویندوز و مسعود فراستی صحبت کرد و من باز هم گوش دادم. از تاکسی پیاده شدم در حال قدم زدن به سمت خانه بودم ،پسرانی را دیدیم که شلوارهایی پاره داشتند وپیراهن هایشان تا وسط چاک داده بود گویی دکمه ای برای بستن نداشتند.در حین راه رفتن دخترانی را دیدیم که مانتو هایشان شبیه به پیراهن بود گویی پارچه برای دوختن کم داشتند.

پیش خود گفتم خدایا در جامعه این همه فقیر داریم.کمیته امداد پس چه می کند ، نمی تواند یک لباس سالم و پاره نشده به این فقرا دهد. در همین حال و هوا بودم که به یک باره در خانه جلویم سبز شد.وارد خانه شدم پس از تعویض لباس و سوخت گیری پای تلویزیون عزیز نشستم.

کانال یک:اخبار،کانال دو:میزگرد سیاسی،کانال سه:اخبار ورزشی ، کانال چهار: اخبار علمی و فرهنگی و هنری
به کانال پنج نرسیده دستم به دکمه خاموش رفت و با خود گفتم خدایا چرا ما ماهواره نداریم.در همین گیر و دار صدایی از بیرون خانه بلند شد و مرا به سمت خود کشاند.

وقتی از در خانه بیرون رفتم دیدم صداها از مسجد محل بلند می شود.خود را به مسجد رساندم. فکر می کنید چه دیدم؟

گروهی از جوانان پایگاه درحال ایجاد سر و صدا و جلب توجه جمعیت برای برگزاری مراسم امشب بودند.
من هم همراه با جمعیت وارد مسجد شدم.منتظر آغاز مراسم بودیم ،زمزمه ها و صحبت های مردم با یکدیگر کمی مجلس را شلوغ کرده بود، یکی می گفت سخنران امشب از آن کله گندهاست،دیگری می گفت چندین مسئول و مدیر به استقبال سخنران رفته اند در همین حال که من حرف های مردم را گوش می دادم فردی به پشت تریبون رفت و شروع به حرف زدن کرد . من هم گوش هایم را به سوی او تیز کردم و همان جا بود که فهمیدم او مجری است. مجری به قدری کلمات را آب وتاب می داد که من نه آب را فهمیدم نه تاب را ،بعد نور داخل مسجد کم شد مجری از صحنه بیرون رفت و تصویری روی پرده نمایش داده شد،هفت دقیقه بعد نور به حالت عادی خود برگشت و مجری به صحنه اضافه شد.این هفت دقیقه هر دقیقه اش به اندازه یک ماه بر من گذشت وکار را به جایی رساند که من هفت ماه پیرتر شدم.برنامه با سخنرانی مجری ادامه یافت سپس سخنران اصلی جلسه پشت تریبون رفت و شروع به صحبت کرد.او بعد از زیر سوال بردن یا به نوعی نابود کردن نمایندگان مجلس،رئیس قوه قضائیه،رئیس قوه مجریه،رئیس قوه مقننه، مربی تیم ملی فوتبال و بازیگر زن سریال ستایش مردم را به اخلاق مداری در اظهار نظرهایشان دعوت کرد و یک خبر خوش به مردم داد و بسیار غیر مستقیم مردم را دعوت به همکاری با این خبر خوش نمود.(خبر خوش را یا خودتان بفهمید یا از کلاغ محل مان سوال نمایید)

بعد از سخنرانی برای جبران خستگی ناشی از برنامه شام مفصلی را به حضار دادند.مراسم تمام شد و من به خانه برگشتم . به قدری خسته از اتفاقات روز بودم که مستقیما به سمت رخت خوابم رفتم. در رخت خواب به این فکر کردم که اگر مقداری از هزینه مراسم امشب را صرف کمک به رانندگان تاکسی و مقدار دیگر را به عنوان کمک هزینه به پسران و دختران جوان برای دوستی های بهتر و بیشتر بدهند چه تحول بزرگی در جامعه اتفاق خواه افتاد و باعث می شود که نه دیگران زیاد حرف بزنند و نه من زیاد گوش دهم.در پایان برای هر چه سریع تر رها شدن از این افکار و خوابیدن به شمارش گوسفندها در آسمان متوسل شدم.


[ دوشنبه 91/1/21 ] [ 7:18 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

حفظ دیانت، یا ورود به سیاست ...؟!


آنان لباس روحانیّت را بهانه ای می کردند برای حذف یک عنصر تأثیرگذار، ولیکن آیت الله مدرّس با افکار و اندیشه های والای ارزشی و دینی خویش اینگونه بیان می فرمود که : سیاست ما عین دیانت ما، و دیانت ما عین سیاست ماست.

ادامه مطلب...

[ شنبه 91/1/12 ] [ 12:31 صبح ] [ سید امین افضلی ]

نظر

دانلود سبک مداحی + متن ، مدح حضرت زینب (س) دانلود سبک مداحی + متن ، مدح حضرت زینب (س)
زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت

زینب غروب بود ولی انتها نداشت

زینب رسول بود ولی مصطفی نشد

شهر نزول بود اگر چه حرا نداشت

زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود

زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت

زینب اگر نبود حسینی نمی شدیم

زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت

زینب هر آنچه گفت تماماً حسین بود

اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت

زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم

باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم


[ چهارشنبه 91/1/9 ] [ 4:12 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

دیشب
قدم می زدیم

با خدا

کوچه پس کوچه های خواب را

ماه را پشت سرمی گذاشتیم

تا روشن شدن چشم دنیا

و فوت می کردیم تک تک ستارگان را

تا تولد دوباره خورشید

دیشب بی واسطه

من بودم و او

و دستی که گرفته بود

وجودم را

و بیرون می کشید

مرا از دالان تاریکی

تا دلم روشن و

روشن و

روشن ترشود

دیشب می گفت و می شنیدم و

سرخ می شدم

در شعله شرم

تا مزرعه ی خورشید، ذره ذره ذوب می شدم

گلهای آفتاب گردان دورم حلقه می زدند

دلم روشن و

روشن و

روشن تر می شد

و خدا بود که می خندید

و تنهایم می گذاشت با روز

وزنگ صدایش که بیدارم می کرد:

امروز نوروز است



[ یکشنبه 91/1/6 ] [ 3:54 عصر ] [ سید امین افضلی ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه